هُوالاَبهی الاَبهی
پروردگارا آمرزگارا، چگونه زبان بهستايشت گشايم و پرستش و نيايش نمايم، تَقرير عين تقصير است و تَحرير دليل نادانی در اين امر عَسير، زبان آلتی است مُرکّب ازعناصر، صوت و بيان عَرَضی است از عَوارض، به آلتِ عُنصری و صوتِ عارضی چگونه توان نَعت و ستايش حضرت بيچون گفت، آنچه گويم و جويم از مُدرکات عالم انسانی است و در تحتِ احاطۀ عالمِ بشری. نتائج فکريّه چگونه بهمعارجِ الهيّه رسد و عنکبوتِ اوهام چگونه به لُعاب ظنون و اَفهام بر رفرف تقديس تَنَد، جز بيانِ عجز چارهای نه و بهغير از اعتراف به قصور بهانهای نيست، تو غنيّ متعالی و مقدّس از ادراک عقولِ اهلِ کمال ...